۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

چی شد که اينطوری شد؟

و لا تلبسوا الحق بالبطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون (سوره بقره آيه 42)
و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اين که می دانيد کتمان نکنيد!
در جريان انتخاباتی که گذشت و پرونده ی اون الآن از لحاظ قانونی مختومه س، اتفاقاتی افتاد که قابل پيش بينی از طرف هيچ کس نبود. کارناوال های انتخاباتی قبل از 22 خرداد و تظاهرات و اعتراضات بعدش به همراه صحبت های سياسيون و بحث های داغ مردم چيزايی بودن که همه ديديم. اما مطلبی که من می خوام اينجا بهش بپردازم اينه که چرا مردم دو دسته شدن؟ دو دسته يا چند دسته شدن سياسيون حتی در بخش های بالايی نظام که سال هاست در جريانه چندان غير قابل پيش بينی نبود، اما کشيده شدن اين فضا به مردم چرا؟
بهتره برای جواب به اين سوال سراغ نظرات دو گروه درگير نسبت به انتخابات بريم. اول اجازه بديد فرض اصول گراها رو مبنی بر صحت انتخابات و رای 24 ميليونی آقای احمدی نژاد بررسی کنيم. با توجه به اين فرض، بايد همون اتفاقاتی که سال 76 افتاد رخ می داد. يعنی مخالفين يا بهتر بگم طرفدارای نامزد های ديگه شکست رو می پذيرفتن و در عوض سعی می کردن توی اين دوره چهار ساله باقی مونده هر چی می تونن به دولت ضربه وارد کنن. اما همه ديديم که اينطور نشد و مردم به خيابونا ريختن و اعتراضشونو نشون دادن.
اما فرض اصلاح طلب ها مبنی بر تقلب در انتخابات و در حقيقت کودتای انتخاباتی. بهتر می دونم تعريف ذهنی م رو از کلمه کودتا ارائه کنم:" به دست گرفتن قدرت در اقدامی سريع و ناگهانی توسط عده ی اندکی از قدرتمندان بدون مشارکت مردم" در اين صورت در حقيقت مردم در مقابل حکومت قرار می گيرند.اين شايد بتونه علتی برای اعتراض مردم بعد از انتخابات و خشونت عليه اونا باشه ، اما نمی تونه توضيح بده که چرا ما هر روز شاهد بحث هايی در کوچه و بازار و حتی در سطح وسيعی از اينترنت هستيم که بين طرفدارای دو جناح که هر کدوم شاهدی برای ادعا شون دارن صورت می گيره؟ اگر مردم در مقابل حکومت هستند که اين دو دستگی معنا نداره. من اعتقاد دارم که هر دو طرف بايد بپذيرن که طرف مقابل خس و خاشاک نيستند و هر دو عقيده طرفدارانی داره.
اما چرا اين دو دستگی به مردم کشيد؟ من علتش رو سانسور شديد اطلاعاتی و پليسی اداره کردن کشور وانحصار پرمخاطب ترين رسانه کشور یعنی صدا و سيما در سال های گذشته می دونم. بياييد صادق باشيم. واقعا در چهار سال گذشته کمتر کسی حق و جرات اينو داشت که از دولت نقد کنه. البته اين چيزی نيست که دوستان از اون بی اطلاع باشن و همه کم و زياد حسش کرديم با اين حال ترجيح می دم دليل بيارم. دليل اول تعداد روزنامه ها و نشريات توقيف شده و کتاب هايي است که به قول کانديدای اصلاح طلب در چاپ پانزدهم و شانزدهم دچار مشکل شدند. حتی از نظر من نگاهی کوتاه به جشنواره فرهنگيی مثل جشنواره فيلم فجر هم می تونه به اثبات حرفم کمک کنه. دليل دوم هم که دليل اصليه، منش استصوابی اصولگرا هاست. منشی که حتی طرفدارهای اونها هم بعضا ازش اطلاع دارن و دليل الحاق برخی به اين گروه هم همينه. می دونيم که فضای باز سياسی خاتمی، خيلی وقته که از کشور رخت بسته. اين چند سال به کلی در تعريف و تمجيد از دولت، به خصوص از طرف رسانه های دولتی و در راس اونا صدا و سيما گذشت.از اون جايي که اين رسانه فراگيرترين رسانه کشوره ، بايد اعتراف کنم که کاملا تاثير گذار هم بوده و تونسته خيلی چيزها رو (کاری ندارم درست یا غلط ) مخصوصا برای عده ای از مردم که دسترسی به منابع ديگه و قدرت تحليل ندارن نهادينه کنه.
بعد از اين چهار سال چه اتفاقی افتاد؟ طی چند هفته فضای سياسی کشور طوری باز شد که از طريق همين رسانه ی يکسويه نگر، کانديداها برای اولين باربه طور فراگير و نه در حد چند سايت کم بيننده اينترنتی، اجازه نقد از دولت رو پيدا کردند و همين جا بود که واژه سياه نمایی خلق شد. [در مورد اين واژه مطلب ديگه ای در ذهن دارم که در پست های بعدی به اطلاعتون می رسونم.] در طی دو هفته اطلاعات هم چنين اتهاماتی بی واسطه به سمت مردم هجوم آورد که بی سابقه بود. اما واکنش مردم چه بود؟ مردمی که چهار سال تمام جز تحسين و تمجيد از دولت خدمت گزار چيزی نشنيده بودن آيا می تونستن در عزض دو هفته به همه ی چيزهايی که شنيده بودن پشت پا بزنن؟ البته در اين ميان سابقه ی مثبت کانديدا های اصلاح طلب برگ برنده ای براشون محسوب می شد. اما آيا اين کافی بود؟
بهتره يه مسئله و تئوری روانشناسی رو اينجا مطرح کنم که ابداع خودمه و با تجربه بهش رسيدم و سال هاست که ازش استفاده می کنم.اسم اين تئوری " اينرسی متافيزيکی " هست و به اين معناست که همه ی ما نسبت به تغييرات روانی و روحی و حتی تغييرات اطلاعاتی ، دقيقا مثل اجسام فيزيکی يه اينرسی داریم. به ميزان اين اينرسی همه ما کم يا زياد نسبت به تغيير مقاوت می کنيم. اين اينرسی طيف گسترده ای داره که يه سرش کسايی هستند که هر روز با تغيير اطلاعات دريافتی شون ( اصطلاحا حرف اين و اون! ) نظراتشون رو تغيير می دن و سر ديگه ش کسانی هستند که اگه به چيزی اعتقاد پيدا کردن ديگه به هيچ وجه نظرشون رو تغيير نمی دن و با اصلاح هم بيگانه هستن. من اعتقاد دارم که اگه بتونيم مردم رو بر اساس اين تئوری گروه بندی کنيم ، راحت تر می تونيم اين دو دستگی رو توجیه کنيم. البته اين ساده شده ترين شکل اين قضيه س.
در طی اون چند هفته جنجالی حرف های کانديدا ها عده ای از مردم رو به فکر فرو برد که کيه که راست می گه و اين عده دست به پرس و جو و تحقيق زدن. اين گروه بالاخره تونستن حقيقت رو ( البته از ديد خودشون و با توجه به منابعشون )متوجه بشن و ازش طرفداری کنن. اين عده بيشتر افراد روشن فکر ، آگاه و سطح بالای جامعه ( از لحاظ فکری ) بودند. اما عده ی ديگه ای که اينرسی بيشتری داشتن و از طرفی دسترسيشون به منابع اطلاعاتی کم بود ترجیح دادن که بر اعتقادات قبليشون باقی بمونند. اما نقشی که انحصار چهار ساله ی اطلاعات ايفا کرد اين بود که آستانه ی تحريک افراد برای شک به اطلاعاتی که از قبل داشتند رو بالا برد. در حقيقت باعث افزايش ميانگين اينرسی متافيزيکی افراد شد. کسانی که به چهار سال مثبت انديشی به دولت عادت کرده بودند ، خيلی سخت می تونستن در طی چند روز به چند سال شک کنند. البته من کاری ندارم که اين شک انتهاش به کجا می انجاميد ، تاييد دولت يا تکذيب اون. همين هم باعث ايجاد تعصبات افراطی بين دو گروه شده چون مسلما سه دسته هرگز کوتاه نميان، کسايی که به هدفشون ايمان دارن ، کسانی که با کوتاه اومدن هيچ ميونه ای ندارن و اصلاح افکار براشون معنايی نداره و افراد سوم هم کسانی که می دونن اما ترجیح می دن که ندونن! اينا به دليل منافعشون خودشونو به خواب زدن. متاسفانه در هر دو جناح (البته با درصد های کاملا متفاوت ) از اين افراد وجود دارند.
کلام آخر اين که به دليل يورش ناگهانی اطلاعات بعضا ضد و نقيض در مدتی کوتاه ، تنها عده ای خاص تونستن خودشون رو با تغييرات وفق بدن و برای ايجاد دگرگونی فکری در بخشی از افراد باقی مونده (يعنی کسايی که جزودسته ی سوم متعصبين نيستند ) بايد چشم به ساعت بدوزيم و بهشون زمان بديم و منتظر اقدامات روشنگر بيشتر باشيم.

5 نظرات:

VENUS گفت...

اینو خودت نوشتی؟!!!

شبنم88 گفت...

بله خودم نوشتم. چطور بود؟

ناشناس گفت...

besyar monsefane bood,albate dar morede in ke mardo che aksolamali anjam dadan harf ziade ,be omide movafaghiate bishtar

yek doost گفت...

agar 70% az mardome iran 1/5 noe tafakkore shoma ro dashtan iran golestan mishod vali moteassefane bazia nemikhan ke ettelaate doroste iraniha ziad beshe.banabarin bozorgtarin moshkele iran JAHLE

VENUS گفت...

از اینرسی ش حدس زدم! ;)
کارت حرف نداره!


Free Blogger Templates by Isnaini Dot Com and Real Estate. Powered by Blogger