۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

شما چی فکر می کنید؟

دیگه این جمله خیلی کلیشه ای شده که ما وابسته ی ماشین و دنیای ماشینی شدیم. حتی استفاده از واژه ی ماشین خودش نشون دهنده ی اینه که این یه جمله ی قدیمیه. اگه بخوایم امروز جمله ای با همین معنا بگیم از واژه ی وسیله یا ابزار یا تکنولوژی استفاده می کنیم. حتی شنیدیم که میگن :" انسان حیوانی است که ابزار پیچیده می سازد." این وابستگی یه حس راحت طلبی هم در ما به وجود آورده که به ندرت تن به سختی میدیم و بزرگترین مشکلات زندگی خیلی از ما ناشی از نداشتن ابزار و تلاش برای به دست آوردن اونه. (برای اینکه راحت تر به مفهوم این جمله برسید ، کافیه یک دقیقه به این فکر کنید که چه طور میشه 100 میلیون تومن پول به دست آورد و بعد از اون به این فکر کنید که با اون 100 میلیون چی کار میکنید؟!) در حالی که شاید در قدیم مردم اکثرا خودشون تولید کننده بودن.


از طرفی این ابزارها به دلیل پیچیدگی هاشون ، در مقامی نیستن که فرد یا گروهی جز با داشتن نیروی انسانی متعدد ، مکان و دستگاه های دقیق ، علم پویا و سرمایه ی عظیم قادر باشه اونها رو بسازه. چنین امکاناتی به تبع یا در اختیار دولت هاست و یا در اختیار سرمایه داران کلان که اکثرا برای تولید این ابزارها با هم متحد و شریک میشن.

این دو حقیقت فقط ما رو به این نکته می رسونه که ما بیشتر و بیشتر وابسته به این شرکت ها و در حقیقت آدم های پشت اون ها می شیم. و از طرفی این افراد هم از طریق تولیداتشون (منظور من از تولیدات فقط چیزهایی مثل ماشین یا تلفن همراه نیست ، حتی سیستم های اطلاع رسانی مثل برنامه های تلویزیونی رو هم شامل میشه) خواه ناخواه افکارشون رو به ما القا می کنن. در خوش بینانه ترین حالت این افراد از نظر من انسان هایی هستن مثل بقیه ، که در شرایط عادی فقط سودشون براشون مهمه. اما چیزی که اینجا حائز اهمیته اینه که وضع موجود قدرتی به این افراد داده که قادر به کنترل و جهت دهی ما به سمت خواسته هاشون هستن. ما با اولین استفاده مون از این ابزارها در حقیقت تعهد نانوشته ای به اعتماد به نگرش فکری این افراد دادیم. این مسئله این طور نیست که همیشه بر اساس غرض ورزی های جهت دار به وجود بیاد ، چون بی غرض ترین انسان دنیا هم همواره اعتقادات شخصی ، مذهبی ، اجتماعی ، سیاسی و ... داره که بعضا خودش هم از همه ی اونها تمام و کمال اطلاع نداره. پس تا حدی این امر طبیعیه . از طرفی تنوع در برخی جاها به کمک ما میاد تا تولیداتی رو انتخاب کنیم که بیشتر به ما نزدیکن. (قید اعتقادات و افکار رو برای ما استفاده نمی کنم ، چون به نظر من اینها زیر مجموعه های ما هستن ) البته تنوع تنها در جاهایی مطرح میشه که اولا انحصار نباشه و ثانیا تنوع قابل تعریف باشه. مثلا برای خرید ماشین ، این موضوع مصداق داره اما مثلا برای انتخاب شبکه ارائه دهنده ی خدمات مخابراتی ، کمتر این امر متصوره و کلمه ی تعدد بیشتر به ذهن میاد تا تنوع.


فکر نکنم احتیاج به توضیح قدرت مخفی و وحشتناکی باشه که این شرکت ها ، سازمان ها ، دولت ها ، (و عبارتی که من از همه بیشتر دوست دارم) انسان های پشت صحنه ی ابزارهای مدرن ، روز به روز کسب میکنن. به یاد دارید که همین چند ماه پیش چقدر جنجال بر سر این شکل گرفت که فاش شد چند شرکت اتوموبیل سازی جعبه های سیاهی بر روی تمام مدل ماشین های تولیدی خودشون نصب میکنن که علاوه بر ثبت کلیه رفتارهای رانندگی ، قابلیت رد یابی ماشین در هر نقطه رو داره و قصد دارن این اطلاعات رو در اختیار شرکت های بیمه قرار بدن تا در صورت عدم عمل کرد صحیح راننده به اونها خسارتی داده نشه. این فقط یک مثال کوچیک از اعمال قدرت این انسان ها ، اون هم با هدف بهره جویی مالیه. بدیهیه هر چه نفوذ و گسترش این تکنولوژی ها و ابزارها بیشتر بشه ، این قابلیت و قدرت کنترل و جهت دهی هم بیشتر میشه.


دلم میخواد یه مثال ملموستربرای ما ایرانی ها هم بزنم. فکر نمی کنم کسی از دوستان روزهای بعد از انتخابات رو فراموش کرده باشه که تقریبا تمام وسایل ارتباطی ما رو قطع کردن و ما با بهت و ناباوری فقط تماشاچی بودیم و گاه و بی گاه به دور از چشم همه سراغ موبایل هامون میرفتیم و با امیدی سرد سعی داشتیم ارتباطی برقرار کنیم. نه تونستیم جایگزین مناسبی پیدا کنیم (هم به دلیل وابستگی شدید و هم به علت همون حس راحت طلبی) و نه برای رفع مشکل کار عملیی از دست ما بر میومد. این مثال هم مثالی آشکار و برهنه از سوء استفاده ی سیاسی از این قدرت و اعتماده.


از طرفی استفاده نکردن از این خدمات و وسایل برای ما اجتناب ناپذیره و اغلب جنبه های دیگه ی زندگی ما رو هم در بر می گیره. یه مثال خیلی پیش پا افتاده ، ثبت نام اینترنتی کنکور سراسریه. پس راهی که تا اینجا اومدیم برگشتی نداره.
اما آیا این قدرت رو میشه محدود کرد؟ آیا میشه نظارتی بر این شرکت های عمده و بزرگ داشت؟ آیا راه حل دیگه ای برای اداره ی شرکت های بزرگ و انحصاری نکردن تصمیم گیری ها وجود داره؟ آیا مردم عادی که مخاطبان اصلی هستند ، میتونن مشارکتی در مدیریت شرکت ها داشته باشن؟

پ . ن : خووندن کتاب " کوه های سفید" رو به همه ی دوستان توصیه می کنم. این کتاب توصیفی از آینده ایه که شاید دیر یا زود شاهدش باشیم.

3 نظرات:

pezhman گفت...

یادم میاد آمریکایی ها یه طرح داشتن که یه chipset زیر پوست هر انسانی کار بذارن اون طوری میتونستن هر انسانی رو از زندگی حذف کنن بدون این که بمیره

mohammad گفت...

in chipset ke ishoon migan dooneyi chande?
ma ye chand ta sho ehtyaj darim badjoooooor

آرسین گفت...

به نظر من شیوه اعمال قدرت تفاوت میکند ولی در طول زمان نفس قدرت عوض نمیشه و همیشه هم راه برون رفت از دست مصنوعات ساخت بشر وجود داره، در ظاهر و بعد اول شاید خیلی پیچیده شده باشه ولی خب باز هم میشه راهی برای بی اثر کردن اون پیدا کرد، البته اگر انگیزه لازم باشه...


Free Blogger Templates by Isnaini Dot Com and Real Estate. Powered by Blogger